ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

ابوالفضل همه زندگی مامانی و بابایی

تولدت مبارک

چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...... و چه اندازه عجیب است،روز ابتدای بودن روز میلاد.......... روز تو ! روزی که تو آغاز شدی! تولدت مبارک! ...
19 آذر 1392

پسر کوچولوی ما مریض شده:-(

پسر خاله کوچولو و دوست داشتنی من مریض شده تعجب نکنین چون مامانی باید مواظب ابوالفضل باشه من این پست میزارم از وقتی فهمیدم قراره به دنیا بیایی در پوست خود نمیگنجیدم همش لحظه شماری میکردم و بیشتر از مامانی من منتظر بودم یه روز صبح زود فکر کنم یکشنبه بود ساعت 5 بود دقیق یادم نیست بابایی زنگ زد به خاله معصومه تا بره پیش مامانی هممون حل شده بودیم مخصوصا من آخه بی خبر داشتی میومدی و همه رو غافل گیر کرده بودی کلیاصرار کردم تا من برم بیمارستان ولی چون باید میرفتم مدرسه نشد بالاخره شما به دنیا اومدی منم بعد خبر گرفتن از معصوم بابا(خاله معصومه) رفتم مدرسه خدا میدونه چقدر دلم میخواست زودتر ببینمت انتظار به پایان رسید من و دایی و خاله ...
11 آذر 1392

مهمون کوچولوی حضرت معصومه!

پنجشنبه هفته قبل حضرت معصومه شما رو طلبید و رفتیم قم. یکشنبه هم برگشتیم. با وجود شما  خیلی بهمون خوش گذشت. پسم هر روز که میگذره بیشتر عاشقت میشم و تو هم بیشتر شیرین زبون تر خیلی ناز حرف میزنی اینم حرفای شما که وقتی میگی میخوام بخورمت: پیچ گوشتی: گودگوش نقاشی: ققاشی آدامس: داگیز تلوزیون: تیفیزون دستمال: دحمال آلهی مامان قربونت بره که انقد قشنگ حرف میزنی اینم عکسای قم (راستی ابوالفضل موهاشو کوتاه کرده) :   ...
6 آذر 1392
1